تولد يا مرگ مسئله اين است (۴)
.........صدايی نا آشنا ميگويد پيدايت کردم
به سمت صدا بر می گردم اين کيست؟
نمی دانم اينجا کجاست؟ نمی دانم
من کجا هستم؟ می دانم
در دستهای مردی غريب که مرا مشت کرده و با خود حمل ميکند
من اشتباه شده ام
من تکه شما نيستم
او می گويد هيچکس مال هيچکس نيست
تکه منم دست ديگريست و تکه ديگری هم دست من
من فکر می کردم تو اينو می دونی
..تکه من تکه من دست ديگريست؟ اين محاله
لبخند ميزند و با انگشت اشاره و شصتش تلنگری بر
پيشانی ام ميزند و ميگويد
اوه کوچولو کوچولوی احمق
و من گريه ميکنم
گريه ميکنم و پای بر دستان او ميکوبم
من تکه ام را می خواهم و او ميخندد و می گويد
همه همينو ميگن و دستهايش را در آب ميشويد
و مرا به جاری بودن آب ميسپارد و در حين دور شدن
صدای کفشش ميگويد ميروم پی تکه ای که لااقل
اين قائده را فهميده باشد و دور ميشود
اشکهايم با آب جاری يکی ميشود ومن تنها
تنهای تنها مانده ام حيران با دوزاری در دست
به دنبال باجک تلفن تا شايد صدای آشنا بگويد
سلام
سلام ميکنم
تو اسمت مونا نيست؟
چرا من هستم مونا
چقدر پير شده ای؟
بر صورت چروک خود دستی ميکشم ..آه اين قائده
زندگيست ............................
............................ادامه دارد
به نام دوستم،خداوند......چقدرخوب که بهم سرزدی......مونای عزيزم،ازآشنائيت خوشحالم......جالبه،چون کارمنم نویسندگی و کارگردانیه.....درزمینه ی ادبیات دراماتیک،کارهای اجراشده و نشده ای دارم،ولی نمی دونم خوشت بیادیابه ژانرکاریت بخوره؟!!!!
گفته بودم که به خوبان ندهم دل........
قائده زندگی؛تکه من و تکه تو؟اگر تکه تکه شده باشيم چه؟يعنی هر تکه دست کسي است؟
قائده زندگی و رسم زمانه؛همه يکي است .
به نام دوستم،خداوند......خورشیدخانمی عزیزم،........نه به روزمی شوی ونه سرمیزنی؟!!!عجیباست........به روزم....چشم به راهم نذار....
مرسی مونا جان اون جمله هايی که گفتی بهم واقعا زيبا بودن و خيلی تحت تاثيرم قرار داد .واقعا شرمندم کردی........اميدوارم موفق باشی بازم به ما سر بزن
سلام خوشحالم از اشنای متن خوبيبود
خيلی زيبا و عميق مينويسی بهت تبريک ميگم کتابم تا حالا چاپ کردی و اگر کردی با چه اسمی
اين منم مهمان ناخوانده ........بخوان مرا
متن گيرايی بود. تبريک .